خنده بر مرگ و خشنودی خداوند...

نقل کرده اند...

چون وفات حسن بصری ره نزدیک شد بخندید

و هرگزکسی او را خندان ندیده بود...

ومی گفت:

کدام گناه؟کدام گناه؟

وجان بداد و وفات نمود...

بزرگی حسن بصری را به خواب دید

وبه او گفت:

یا حسن در حال حیات هرگز نخندیدی و در حال مرگ می خندیدی به چه سبب بود؟

حسن بصری به ان بزرگ گفت:

در ان حال اوازی شنیدم که می گفت

یا ملک الموت سخت بگیرش که هنوز یک گناه از او مانده است....

مرا از ان شادی خنده امد و گفتم:

کدام گناه و جان بدادم...

و بزرگی دیگر ان شب که حسن بصری ره وفات کرده بود

به خواب دید که در های اسمان گشوده بودند

وصدای می امد که

حسن بصری به خدای رسید و خداوند از او خشنود است

....



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 25 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 22:42 توسط مهدی| |

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com